پیشنوشت ۱.توی کتاب جامعهشناسی خودمانی نوشته حسن نراقی، نویسنده در نقد یکی از ویژگیهای اجتماعی ما میگه "بروید ببینید این ملت ایتالیا موسولینی را با بدترین وضع، سر و ته اعدام کردند ولی به هر حال موسولینی جزئی از تاریخ ایتالیا بود و تاریخ را که نمیشود محو کرد. در بسیاری از میدانها و خیابانها هنوز مجسمه موسولینی موجود است. ببینید اول انقلاب ما حتی به سنگ قبر ناصرالدین شاه هم رحم نکردیم. آقا جان ناصرالدین شاه پنجاه سال توی این مملکت سلطنت کرد، مگر میشود پنجاه سال تاریخ یک ملتی را، حالا خوب یا بد، نادیده گرفت."
پیشنوشت ۲.چند وقت پیش ویدیویی دیدم توی کانال یوتیوب یکی از بوکتوبِرهای کشور ترکیه، اجرا کننده میگفت که چرا مردم وقتی از ادبیات کشورای خارجی کتاب میخونن هیچ توجهی به سابقه سیاسی نویسندش ندارن و موضعگیریهای سیاسی نویسنده روی علاقهمندی اونا به نویسنده و خوندن کتاباش چندان تاثیری نمیذاره ولی در مورد نویسندههای وطنی اینطور نیستن، یعنی اگه با گرایشهای سیاسی اون مخالف باشن کتابای اونو نمیخونن.
اصل مطلب:چند ماه پیش ویدیویی تو اینستاگرام معروف شد که یه نفر روی سنگ قبر غلامحسین ساعدی ادرار میکرد. این ویدیو طرفدارا و مخالفای زیادی داشت، ولی انگار صدای طرفداراش بلندتر بود و خیلیها از این حرکت حمایت کردند. یه عده از مردم معتقدند که نویسندههای دوره پهلوی دوم مثل ساعدی، آل احمد، شاملو، شریعتی، نادر ابراهیمیو ... که در کسوت روشنفکری کشور رو به نابودی کشوندن لیاقتشون همینه و اصلا ارزش اینکه آثارشون خونده بشه رو ندارن.
اینکه ما به نسلی که با ناآگاهی خودشون اشتباهات جبرانناپذیری به کشور زدن اعتراض داریم کاملا قابل درکه، اما این رفتارای پر از خشم و کینه جز تکرار چرخه ناآگاهی هیچ نتیجهای نداره. فکر نمیکنم با کارایی از این دست حتی ذرهای از خشم و کینه مردم نسبت به نسل قبل از انقلاب کم بشه.
به نظر من نویسندههای قبل از انقلاب نویسندههای خیلی با استعدادی بودن و تو زمینه کار خودشون بسیار توانمند، اما از لحاظ دانش سیاسی بسیار کممایه. اما این کممایگی از کجا رقم میخوره؟ شاید اونا هم مثل ما تمایلی به خوندن آثار گذشتگان خودشون نداشتن. و اگر هم مطالعهای داشتن، خوانشی بسیار سطحی بود که اونارو به برداشتهایی سطحیتر میرسوند. نمونهای از این برداشتای سطحی همین بس که احمد شاملو ضحاک رو رهبر قیام مستضعفین علیه اشرافیت پادشاهان ایرانی میدانست!
ما همیشه چوب این ناآگاهیمونو خوردیم و هزینهشو هم خودمون دادیم و هم نسلای بعدیمون. من معتقدم که اگه ما به خاطر اشتباهات سیاسی نویسندههای قبل از انقلاب از خوندن آثار اونا دست بکشیم، به همون درد ناآگاهی اونا گرفتار میشیم و چه بسا نسلای بعد از خودمون رو هم گرفتار کنیم. همین ره به خطا رفتن نویسندههایی که زمانی روشنفکرای این جامعه بودن، و خیلی از مردم روی حرفاشون حساب میکردن، منو مجاب میکنه که کاراشونو بخونم تا اون نسل پر اشتباه و جامعه اون دوره رو بیشتر بشناسم.